یکتایکتا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

یکتاناز

دختر 18 ماهه من.....

یکسال از اومدن من به سر کار بعد از مرخصی زایمان میگذره و شما یه دختر بامزه و شیطون و با محبتی که هر روز بزرگتر و خانومتر و بانمک تر می شی یکسال من و شما هر روز صبح از خونه بیرون می رفتیم و من شما را خونه بابا جون می ذاشتم و به دانشگاه می رفتم هر روز صبح بابا لطف اله میومد دم ماشین و شما را به خونه می برد و ار شما مواظبت می کردند و ساعت ٢ بعد از ظهر تر و تمیز شاد و شنگول با شکم سیر تحویلت می گرفتم.  نمی دونم چطور باید زحماتشونو جبران کنم که اینقدر هوای ما را دارند امیدوارم خدا بهشون سلامتی و عمر با عزت بده و شما هم وقتی بزرگ شدی قدردان زحماتشون باشی   " خداوندا همه پدر مادرها را در پناه خودت نگه دار ب...
16 آذر 1392

خاطرات برفی

اولین برف امسال در روز چهارشنبه١٣/٩/١٣٩٢ توی شهر کوهستانی ما دماوند از آسمان خدا به روی زمین نشست به یاد اولین زمستان سه نفره توی پیست آبعلی با یکتا(١٣٩١)این عکسو میذارم   ...
16 آذر 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یکتاناز می باشد